توضیح نده نشان بده. این یکی از توصیههای مهم و اولیه برای داستاننویسی است. ولی آیا نویسنده جز توصیف و گفتوگو ابزار دیگری در اختیار دارد؟ آیا توضیح همان توصیف است؟ چه تفاوتی بین توضیح و توصیف هست؟ آیا با نوشتن گفتوگو هم میشود چیزی را نشان داد؟
نوشتن
رماننویس در پی توضیح دادن چیزی برای خواننده نیست ولی او دوربینی روی شانههایش ندارد تا آنچه میخواهد به مخاطب نشان بدهد. دوربین رماننویس در مغزش تعبیه شده و از راه واژهها برای مغز خواننده نمایش داده میشود.
توضیح دادن، همانطور که پیداست به معنای روشن کردن و توصیف کردن بهمعنای وصف کردن است.وقتی میخواهیم واژه یا موقعیتی را برای خواننده واضحتر بیان کنیم، توضیح میدهیم. ولی وقتی میخواهیم آنچه را ندیده و نمیداند، به او نمایش بدهیم، توصیف میکنیم.
توضیح دادن برای قانع کردن مخاطب به نظر یا عقیدهای درباره پدیدههاست. در حالی که توصیف کردن فرصتی برای مخاطب بهوجود میآورد که هدفش ایجاد نگاهی تازه به پدیدههاست.
رماننویس نمیخواهد مخاطب را قانع کند، بلکه آنچه را با در هم آمیختن واقعیت و خیال دیده است، به خواننده نشان میدهد تا او هم از نگاه خود ببیند و تجربه کند. درواقع، این ابزاری در دست داستاننویس است که در دست هیچ هنرمند دیگری نیست. هنرهای نمایشی و تصویری وقتی در برابر خواننده قرار میگیرند، همه ذهن او را آنگونه که هنرمند دیده است پر میکنند و فضایی برای مخاطب باقی نمیگذارند.
رماننویس با توصیف آنچه در ذهن دارد، به خواننده فرصت میدهد چیزهایی را ببیند که نویسنده ندیده یا جور دیگری دیده است.او خواننده را به فضایی با نقطهچینهای فراوان میبرد تا تازههایی را در جاهای خالی قرار بدهد.
آنچه جذابیت رمان را بین هنرهای امروز حفظ کرده، همین خصوصیت توصیفی رمان است. اگر نویسنده بهجای توصیف کردن به توضیح دادن رو بیاورد، در واقع فضاسازی نکرده یا فضاهای خالی را پر کرده و کارش در بهترین حالت شبیه یک تابلوی نقاشی خواهد شد.
نویسنده چگونه توصیف میکند؟
«زیرزمینی تنگ است و بههمریخته. لامپا رنگباخته است. جابهجا، ساکها و چمدانها و بقچهها رو هم افتاده است.تو زیرزمینی، بوی غم با بوی سیگار قاطی شده است.»
این چند جمله را از رمان زمین سوخته نوشته احمد محمود انتخاب کردم. آقای نویسنده در این چند جمله کوتاه، وضعیت بههمریخته زیرزمین خانهای را توصیف کرده، او چیزی را توضیح نداده است. استفاده از واژه تنگ، بهجای توضیح دادن درباره کوچک بودن زیرزمینی، استفاده استادانه او از ابزار توصیف است. نویسنده کمنوری زیرزمین را توضیح نداده بلکه رنگباختگی لامپا را توصیف کرده است. خواننده با خواندن این جمله میتواند زیرزمین کوچک و کمنوری را تجسم کند که ساکها، چمدانها و بقچهها در جاهای مختلف رها شدهاند. توصیف محمود از آمیخته شدن بوی سیگار با بوی غم، توصیف دیگری از زیرزمینی به مخاطب میدهد که برای او فرصتی برای درک بهتر فضای غمانگیز زیرزمینی میدهد.
رماننویس با توصیف آنچه در ذهن دارد، به خواننده فرصت میدهد چیزهایی را ببیند که نویسنده ندیده یا جور دیگری دیده است.او خواننده را به فضایی با نقطهچینهای فراوان میبرد تا تازههایی را در جاهای خالی قرار بدهد.
یکی دیگر از ابزارهای مهم رماننویس، گفتوگو میان شخصیتهای رمان است. گفتوگوها به قصد پر کردن صفحههای کتاب نوشته نمیشوند بلکه ابزاری برای نشان دادن هستند. خواننده از طریق گفتوگوهای بین شخصیتهای رمان، چیزهای بیشتری درباره آنها خواهد دانست. وقتی کسی حرف میزند، چیزهای زیادی درباره او میفهمیم و رماننویس برای شناسانده شخصیتهای داستان، روابطشان، احساسات آنها و... سخنانشان را برای ما مینویسد.
آرکادیو بوئندیا جایی در اوایل رمان صد سال تنهایی میگوید: «اگر بچه ما یک سوسمار هم باشد، چیز مهمی نیست. فقط بتواند سخن بگوید، کافی است.»
مارکز با نوشتن این سخن از زبان یکی از شخصیتهای اصلی رمان، علاوه بر آنکه شخصیت داستان را به خواننده معرفی میکند، اهمیت سخن گفتن انسان را نیز نشان میدهد. ما برای توضیح دادن اهمیت سخن گفتن انسان میتوانیم یک کتاب بنویسیم ولی رماننویس با نوشتن یک سخن از زبان شخصیت داستانی، کار یک کتاب را انجام میدهد. زیرا شخصیت داستانی در موقعیت خاص حرف میزند. گفتوگوی شخصیتها علاوه بر آنکه نظرشان درباره پدیدههاست، بار احساسی نیز دارد و در موقعیت خاص و در برابر سخن دیگری گفته میشود. در واقع گفتوگوی بین شخصیتها با سخن گفتن آنها در تنهایی بسیار متفاوت است. خواننده وقتی گفتوگوها را میخواند، با قرار دادن خودش در آن موقعیت، میتواند آنسوی سخن شخصیت را ببیند و با تعریفی تازه از پدیدهها آشنا شود یا حتی در گفتوگو مشارکت کند. خاطره ها...
ما را در سایت خاطره ها دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : محرم نژاد beranghekhoda بازدید : 114 تاريخ : پنجشنبه 18 ارديبهشت 1393 ساعت: 23:15